۱۰ مرهم هنری

۱- انجام کار هنری معمولاً مستلزم تحمل غر و نق فراوان است. و این ارتباطی با شهرت یا درآمد هنرمند ندارد.

۲- افراد معمولاً زحمت یک کار هنری و تاثیرگذاری‌اش را کمتر از واقع ارزیابی می‌کنند. و آنجا که اثر میل به کمینه‌گرایی (مینیمالیسم) دارد، این ارزیابی حتی ناعادلانه‌تر است.

۳- کاردستی اغلب با کار هنری اشتباه گرفته می‌شود و به همین ترتیب، کاردستی‌ساز با هنرمند. هنر خالص (در مقابل هنر کاربردی) هم اغلب با «خب که چی» مخاطب همراه است.

۴- «تو نمی‌فهمی پس هنر است» گزاره‌ای نانوشته برای هنرمندنمایی‌ست. نه هر گردی گردو و نه هر اثر درک‌ناشدنی‌ای هنر است.

۵- گاه از هنرمند انتظار می‌رود که یک سطح بالاتر یا در سطحی متفاوت نسبت به جامعه‌ی خویش بیاندیشد، حال آنکه نه در ذات و نه در غایت هنر، ضرورت چنین اختلاف سطحی پیدا نمی‌شود.

۶- نقد هنری با واژگان هنری ممکن می‌شود. و این است وجوب منتقد هنری.

۷- هیچ انسانی (از جمله هنرمند) از تاثیر بازخورد مخاطب و منتقد مصون نیست. این تاثیر گاه روال فعالیت‌های هنری هنرمند را دگرگون می‌سازد و گاه بدان سطح نمی‌رسد.

۸- در تجربیات متعددی نشان داده شده که هرگاه آدمی قضاوت‌گرانه با اثری هنری مواجه می‌شود، درک و برداشتی متفاوت – و اغلب غیرطبیعی – از اثر عایدش می‌شود.

۹- تجربه‌ی یک اثر هنری برای هیچ دو شخصی هرگز یکسان نیست. حالت درونی و پیشینه‌ی تجارب شخصی این مواجهه را منحصر به‌فرد می‌سازد.

۱۰- مخاطب هنرناآموخته قادر به التذاذ هنری‌ست. دانش هنر می‌تواند آن را عمیق‌تر کند یا به سطحی دیگر انتقال دهد، اما لازمه‌اش نیست.

فرزاد بیان

این مطلب رو با دیگران اشتراک بگذارید:
فرزاد بیان
فرزاد بیان

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *