فلانی سختکوش است. فلانی سخت کار میکند. «سخت کار کردن شانس رسیدن به موفقیت را افزایش میدهد». ترکیب سخت + کار ترکیب پراستفادهای است؛ اما کمتر شنیدهایم که بگویند فلانی سخت در حال تفریح کردن است. فلانی دارد سخت استراحت میکند؛ یا فلانی سخت مشغول خوشگذرانی است. اگر هم بگوییم، مقصودمان معمولاً کنایی است.
منشاء این تفاوتها کجاست؟ بهگمان من آنجا که مرزی بین کار و تفریح کشیده میشود. مطابق این تفکیک، افراد ساعاتی از روز در حال کار کردن و ساعاتی از روز در حال استراحت و یا تفریح کردناند. وقتی در اداره پشت کامپیوتر نشستهاند، دارند کار میکنند و وقتی لب ساحل قدم میزنند در حال تفریح کردناند.
اما من کسانی را میشناسم که مرزی بین کار و تفریحشان وجود ندارد؛ کسانی که وقتی پشت کامپیوتر نشستهاند، کمتر از وقتی که لب ساحلاند احساس تفریح نمیکنند؛ مثل آن عکاسی که از نگاه کردن به مناظر از دریچهی دوربین همانقدر لذت میبرد (و چهبسا بیشتر) که از نگاه کردن به مناظر با چشمان برهنه.
برای این افراد مرزی بین کار و تفریح نیست، و شاید بیراه نباشد اگر بگوییم کار برایشان عین تفریح است. برای ایشان هم کار گاهی سخت میشود، اما ذات کار برایشان رنج و عذاب و درد نیست. سخت کار نمیکنند که بعداً سخت تفریح کنند. درواقع، گاهی مشغول فعالیتهایی هستند که مردم به آن کار میگویند و گاهی مشغول فعالیتهایی هستند که مردم به آن تفریح میگویند.
همهی اینها اما با فراغت متفاوت است. فراغت نه تفریح است و نه کار. فراغت از جنس هیچ کاری نکردن است. فراغت آن چیزی است که هم آنان که کار را با سختی توامان میدانند، و هم آنان که مرزی بین کار و تفریحشان نیست، بدان نیازمندند.
اگر مرزی باشد، نه میان کار و تفریح، بلکه میان کار و فراغت است.