در فیلم «زندگی پای»، مرد جوان با یک ببر در قایق همسفر میشود. ابتدا سعی میکند ببر را از بین ببرد اما بعد دلش به رحم میآید و ازش مراقبت میکند. با ببر حرف میزند، برای ببر ماهی میگیرد و آب دریا را برایش تصفیه میکند؛ اما بعد میفهمد که درواقع این ببر است که دارد از او مراقب میکند:
«بدون اون من تا حالا مرده بودم. ترس من از اون، منو هوشیار نگه داشت. توجه به نیازهای اون به زندگی من جهت داد.»
امید به زندگی خیلی از ما هم، همینشکلی است. همسفر یکدیگر بودن و توجه به نیازهای دیگری است که به زندگی ما جهت میدهد و به زیستن امیدوارمان میکند.