اجازه میخواهم یکی از تفریحاتم را با شما در میان بگذارم و بعد اگر خوشتان آمد به شما هم توصیهاش کنم. این تفریح خوشایند «گردش علمی» نام دارد. من امروز به یک گردش علمی رفتم که ماجرای آن از این قرار است:
ساعت ۵:۱۵ عصر از خانه بهراه افتادم. یکی از دو سمت کوچه را انتخاب کردم و پی گرفتم. در راه یک فنر پیدا کردم که برای مدتی اسباببازی خوبی شد. کمی جلوتر در زیر یک درخت اکالیپتوس با لاشهی کلاغی مرده مواجه شدم. بهنظر از بالای درخت به زمین افتاده بود. خانمی که کیسهی خرید بهدست داشت از کنار من گذشت و نگاهی به من و لاشه انداخت. به راهم ادامه دادم. مسیری نیم کیلومتری دویدم و به مدرسهی دوران دبستانم رسیدم. دور و بر را پاییدم و وقتی کسی در اطراف نبود از در مدرسه آویزان شدم تا نگاهی به داخل حیاط بیاندازم. دو کارگر مشغول ساختوساز در گوشهی حیاط بودند. باقی مسیر را نیز دویدم و بهنزدیک خانه رسیدم. دختربچهای با کولهپشتیای که به شکل یک فیل صورتی با خرطومی آویزان بود بههمراه برادر کمی بزرگترش بهسمت خانهشان میرفتند. ساعت ۶:۳۰ به خانه بازگشتم. ?
حال مایلم گردش علمی را به شما هم توصیه کنم. ابتدا خوب است یادآور شوم که توصیف گردش علمی برای دیگری، آنطور که من برای شما انجام دادم، ممکن است بیمعنی و مفهوم بهنظر برسد و شاید درواقع هم همینطور باشد. از آنجا که این یک تجربهی شخصیست، خرّم آن کس که تجربهاش کند.
شاید هیچ چیز علمیای در مورد گردش علمی وجود نداشته باشد. انتخاب این اسم بیشتر از روی علاقهی من به آنچه از گردش علمی کودکان در ذهن دارم باز میگردد. اگر با این اسم راحت نیستید، میتوانید فقط «گردش» یا ولگردی یا هرچه مایلید بنامیدش (من فعلاً با اسم دلخواه خودم ادامه میدهم).
ویژگی اصلی گردش علمی این است که هیچ هدف خاصی ندارد. شما بهدنبال کشف مکانهای ناشناخته یا منتظر اتفاقات عجیب و باورنکردی، یا یافتن جفت مناسب نیستید. پیگیری هر نوع هدفی میتواند گردش علمی را ملالآور کند، گرچه ظاهراً در ابتدا شما را باانگیزه میسازد. البته ممکن است هر کدام از اینها در طول گردش برای شما اتفاق بیافتد، اما مهم این است که شما از پیش دنبال آن نبودهاید.
اگر از این که وقتهایی از عمرتان را در این گردشهای علمی بیهدف بگذرانید واهمه دارید، میتوانید هدف آن را صرفاً «مشاهده» درنظر بگیرید. اما خاطرتان بماند که این مشاهده به قصد یادگیری یا سر کیف آمدن شما نیست.
گفته شد که گردش علمی هدفی ندارد. بهتر است بیشتر دربارهی این صحبت کنم. بیهدفی یعنی این که گردش ابزاری برای حل کردن مسائل و مشکلات حلنشدهی زندگی شما نیست (البته شما آزادید چنین کاربردی از گردش بگیرید، اما در آن صورت دیگر در حال این گردشی که دربارهاش صحبت میکنیم نخواهید بود). ممکن است از دست کسی عصبانی باشید و فکر کنید که چه خوب است گردش کنید تا عصبانیتتان فروکش کند. در این صورت گردش را هدفدار کردهاید. میتوانید در زمان عصبانیت گردش کنید – و این بسیار نیکوست –اما در این صورت بهتر است از گردش انتظاری نداشته باشید. گردش ممکن است عصبانیت شما را کاهش و یا افزایش دهد (ممکن است یک آدم مزاحم پیدا شود و شما را عصبانیتر کند و یا ممکن است شکوفهها را ببینید و آرام شوید). مادامی که گردش را بیهدف دنبال کنید، گردشتان طبیعی خواهد بود.
اگر امکانش فراهم است، میتوانید با دیگری به گردش بروید. اما اگر خودتان را متعهد به بودن دیگری کنید، برنامههای گردشیتان احتمالاً خیلی محدود میشود. البته ممکن است اجازه نداشته باشید که تنها به گردش بروید، که در این صورت بهتر است به گردش دو یا چند نفری فکر کنید.
گردش علمی ممکن است در زمان دلخواه شما ممکن نباشد (به هر دلیلی خودتان نتوانید و یا اجازهاش را نداشته باشید). در هر صورت بهتر است زیاد برایش نجنگید. اگر پیدا کردن زمان مناسب برای گردش علمی دشوار شد، میتوانید رفتوآمدهای معمول مثل مسیر رسیدن از خانه تا محل کار یا دانشگاه یا مدرسه را به گردش علمی تبدیل کنید.
بهعنوان یک رویکرد کلّی، هرگاه حس کردید که چیزی دارد گردش را سخت یا پیچیده میکند، احتمالاً بهتر است بیخیال آن چیز شوید. مواردی هم که در بالا آمد، توصیههای من برای راحتتر کردن گردش بود، اگر برای شما موجب پیچیدگی اوضاع شد، بهسادگی آنها را دستکاری کنید.
گردش علمی با کمی حواسجمعی میتواند به مدیتیشن پیاده (walking meditation) بدل شود. میتوانیم بعداً در اینباره بیشتر صحبت کنیم. فعلاً به یک گردش علمی مفرّح بپردازیم!
فرزاد بیان
گرافیک از Anna Paschenko