۱- شخصی کیف پولش را در خیابان گم کرده بود. او بهجای گشتن محلی که کیف را گم کرده بود، زیر نور چراغ را میگشت، چون آنجا تنها جایی بود که روشن بود.
پزشکی همهی بیمارانش را سرماخورده تشخیص میداد، چون فقط بلد بود سرماخوردگی را درمان کند.
۲- آبراهام مزلو، مسئلهمحوری را در مقابل روشمحوری در علم قرار میدهد. به زعم او، اگر اساس فعالیت علمی را بر دستگاهها، تکنیکها، دستورالعملها و ابزارها و روشهای بهکارگیری آنها قرار دهیم، روشمحور عمل کردهایم — مثل مردی که زیر نور چراغ را میگشت. در مقابل، مسئلهمحوری در علم یعنی تمرکز بر مسائل، سوالات، کارکردها و اهداف.
۳- دانشمند (scientist) روشمحور مسئله را با تکنیک جور میکند، و نه بالعکس. او بهجای این که ابتدا مسئلهای مهم را انتخاب کند و سپس دنبال تکنیک مناسب برای حل آن مسئله بگردد، با این سوال آغاز میکند که با تکنیکها و روشهایی که در دست دارم، چه مشکلی را میتوانم حل کنم؟
۴- مذمت روشمحوری، نباید با نفی اهمیت روش یکی گرفته شود. دانشمند باید حواسش به تکنیکها باشد، اما فقط به این دلیل که تکنیک به او در حل مسئله کمک میکند. بهبود تکنیک، وقتی در خدمت حل مسئله نباشد، مثل تمیز کردن عینکی است که هرگز آن را به چشم نمیزنیم.
۵- بهنظر میرسد که مدارس، بیشتر از آن که دانشمند تربیت کنند، از دانشآموزان تکنسین میسازند. «تکنسین کسی است که همه چیز را دربارهی کارش میداند، بجز هدف نهایی و جایگاه آن در نظم جهان». آموزش دانش در مدارس، محدود به تکرار دستاوردهای گذشتگان است. بهعبارت دیگر، مدارس روشمحوری در علم را ترویج میکنند.
۶- وقتی از ژاک لوب پرسیدند که شما نورولوژیست هستید یا شیمیدان یا فیزیکدان یا روانشناس یا فیلسوف؛ او پاسخ داد: «من مسائل را حل میکنم». روشمحوری بین علوم دیوار میکشد، حال آنکه در مسئلهمحوری، بین علوم دیواری نیست.
۷- روشمحوری، علم را سلسلهمراتبی میکند. اینجاست که فیزیک از شیمی، و شیمی از زیستشناسی، و زیستشناسی از روانشناسی، و روانشناسی از جامعهشناسی «علمیتر» فرض میشود، چون هر یک از قبلی خود روشمندتر است. از نگاه دانشمند مسئلهمحور، این سلسلهمراتب بیمعناست. چه کسی میتواند بگوید مسائل بیکاری، حقوق زنان یا عشق، کمتر از جرم ستارگان، عنصر سدیم یا عملکرد قلب، مسئلهاند؟
۸- «سراسر روز، قلاب در دست در کنار تالاب مینشینند و خود را ژرف میانگارند. امّا من کسی را که در جای بیماهی ماهیگیری کند، سطحی نیز نمینامم.» — فردریش نیچه، چنین گفت زرتشت. (۱)
محققان تکنیک به دست در محافل آکادمیک کم نیستند. تمرکز بر تکنیک بهجای مسئله، معنای عمل، اصل موضوع و بهطور کلی خلاقیت و آفرینندگی را به دست فراموشی میدهد.
۸- دانشمند روشمحور، در بند تکنیک، اصول و ابزار است، در حالی که حل مسائل، خلاقیت و آفرینندگی را طلب میکند. ایان باربور میگوید: «برای آزمون نظریهها، منطق و مبنائی وجود دارد، ولی برای آفرینش آنها وجود ندارد. برای کشف اصیل علمی، نسخهای در کار نیست.» (۲)
*ایدهی مسئلهمحوری در برابر روشمحوری در علم توسط آبراهام مزلو روانشناس انسانگرای قرن بیستمی مطرح شده است. میادداشتی دیگرزلو مثالها و موارد مطرح شده در این نوشته، عمدتاً برگرفته از کتاب اوست:
(*) Motivation and Personality, Abraham Maslow, 1954, P. 11-18
(۱) چنین گفت زرتشت، فردریش نیچه، ترجمهی داریوش عاشوری، صفحهی ۱۹۷.
(۲) علم و دین، ایان باربور، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، صفحهی ۱۷۵