یک پدری باغ شمالش را فروخته و برای دخترش که امسال رتبهی دلخواهش را در کنکور نیاورده در تهران مطب خریده که دخترک انگیزه پیدا کند و امسال رتبهی پزشکی بیاورد.
عزیزی از نزدیکان از فردای کنکور به کتابخانه رفته تا برای سومین سال متوالی پشت کنکور درس بخواند تا بلکه پزشکی قبول شود.
پدر دیگری هم که اوضاع جیبش بهتر است، پس از چند کُشتی نافرجام پسر با کنکور، حالا او را برای تحصیل طبابت به آن سر دنیا فرستاده. پدر جزوههای انگلیسی پسرش را به دارالترجمه میسپارد تا وی آنجا ترجمههای فارسی بخواند، واحدها را پاس کرده و مدرک پزشکیاش را بگیرد.
یاد توران میرهادی گرامی، که میگفت «نظام تعلیموتربیت در حال حاضر مثل مسابقهی دو است. همه دارند میدوند که اول شوند. چون همه برای اول شدن میدوند، هیچچیز را نمیبینند. فقط این را میبینند که اول شوند. […] و این نظام رقابتی هر هدفی را از محتوا خالی میکند.»