۱- برای همیشه و آخرینبار خداحافظی میکنیم و من به خانه برمیگردم و غصهاش را میخورم و شب برای تسکین حالم یک عکس از او را با شعری عاشقانه که رویش مینویسم، استوری اینستاگرامم میکنم. در چند دقیقهی بعدی، چند پاسخ از دیگران روی استوری میگیرم که حالم را بهتر نمیکند، اما برای ساعتی سرگرمم میکند تا وقت خواب بشود.
۲- شکی نیست که شبکههای اجتماعی، پرمخاطبترین ابزار ارتباطی در ایران امروز است. این ابزار پرمخاطب، بهشدت دم دست است و به سبب همین ویژگی دم دستی بودنش گاهی عرصهی بروز درلحظهی احساسات میشود؛ احساساتی که در صورت پرورده شدن میتوانند هنر به بار بیاورند، اما در شبکههای اجتماعی ممکن است نارس عرضه شوند و بههرز بروند.
۳- تراژدی پایان یک رابطه، میتواند مادهخام یک اثر یا جرقهی یک تغییر را فراهم کند و یا انرژیاش در چند استوری گرفته بشود. انتخاب این مسیر با خود شخص است، اما شبکههای اجتماعی هم ابزارهایی خنثی نیستند؛ اینستاگرام، علاوه بر این که عکسهای مرا در خود جای میدهد، به انتخابهای من هم شکل میدهد.
۴- تنها تراژدی و تنها هنر نیست که فدایی امکانات درلحظهی شبکههای اجتماعی میشود. عصبانیت من از دست کارفرما که میتوانست مرا به فکر کردن دربارهی ماهیت کارم وادارد، بهلطف توییتر، با چندصد کاراکتر تسکین داده میشود. شادیها، ملالها و سایر حالات نیز میتوانند چنین سرنوشتی داشته باشند.
۵- در این که شبکههای اجتماعی میتوانند آثار هنری و متون ادبی را در خود جای بدهند شکی نیست. آنچه اینجا مدنظر است، بروز درلحظه (instant) احساسات در شبکههای اجتماعی است. بروز درلحظهی احساسات، ضرورتاً بهمعنای ناپرورده بودن آن احساسات نیست؛ یک عکس هنری یا یک متن ادبی ممکن است در اوج غلیان احساسات با گوشی موبایل گرفته و نوشته شود و در همان حال در شبکههای اجتماعی بهاشتراک گذاشته بشود. اما بهطور کلی، تکنولوژی گسترهی بیانی محدودی دارد که بهطور خاص در مورد گوشی موبایل (که غالب کاربری شبکههای اجتماعی روی آن انجام میشود)، معمولاً از حد عکس، فیلم و نوشتههای کوتاه فراتر نمیرود. این محدودیت است که زمینهی پرورش و بروز رضایتبخش احساسات را از کاربر تکنولوژی سلب میکند.
فرزاد بیان.
تصویر سازی اثر Marco Zani