جامعهی امروز ما به لمس از طرف مردان، بیاعتماد است. تصور میشود که مردان به قصد لذت جنسی لمس میکنند. تصور میشود که مردان نمیدانند که چطور با دیگران ارتباط فیزیکی برقرار کنند. تصور میشود که مردان در هر فرصتی بهدنبال ارضای جنسی خود هستند. و مردان نمیتوانند خودشان را کنترل کنند. و مردان اگر فرصت دست دهد خوی درندهی خودشان را نشان میدهند.
نمود چنین باورهایی در برخوردهای روزمره آشکار است. بیاعتمادی نسبت به لمسی که از طرف مردان صورت میگیرد، نهتنها در مورد برخوردهای روزانهی آنها با زنان، بلکه در مورد سایر مردان و حتی کودکان نیز وجود دارد. غریبهای که در پارک حضور دارد، بیش و پیش از هرچیز یک متجاوز بالقوه است. مردی که زنی را در محیط کاری لمس میکند، چه حلقه در انگشتش باشد و چه نباشد، هدفش سکس است. مردی که دست روی شانههای مرد دیگری بیاندازد (مثل بچگیها تو دبستان؟)، چنانچه بیش از چند دقیقه به طول بیانجامد، مظنون همجنسگرایی میشود. تفاوتی نمیکند که زمینه چه باشد، ما لمس از طرف مردان را جنسی معنا میکنیم. و این کار را بهطور خودکار انجام میدهیم.
در نتیجه، برعهدهی هر مردیست که ثابت کند قابل اطمینان است، در هر برخورد، در هر روز، و در هر مورد. تا حدی به این خاطر که مردان بسیاری رفتار ناپسنیده از خودشان نشان دادهاند، ما برای اثبات قابل اطمینان بودنمان در هر موقعیتی که احتمال پدید آمدن کوچکترین شکی دربارهی مقصودمان وجود داشته باشد، بیخیال لمس کردن میشویم. که متاسفانه این شامل تقریباً همهی موقعیتها میشود.
این شرایط مردان را به انزوای لمسی (touch isolation) میکشاند و همهی ابعاد احساسی، اجتماعی و فیزیکی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. (۱)
فرزاد بیان.
(۱) بخش عمدهای از این یادداشت را با تغییراتی از Why Men Keep Demanding Sex From Their Partners Over and Over نوشتهی Mark Greene نقل کردهام.