داستان کوتاه:
ترانه دختری بود که همیشه دلش میخواست توی خیابان گیتار بزند و بخواند. او هر موقع این فکرش را با مادر و پدرش درمیان میگذاشت، آنها نهتنها منصرفش نمیکردند، که تشویش هم میکردند. مادرش میگفت: «دخترم، یادت باشه مردم عاشق سلطان قلبهان» و پدرش اضافه میکرد: «و همینطور اگه یه روز بری سفر».
اما ترانه با خودش فکر میکرد که این آهنگها دیگر خیلی تکراری و خستهکننده شدهاند و دلش یک اجرای حرفهای موسیقی کلاسیک میخواست. او هر روز ساعتها با سازش تمرین میکرد و در کنار این کار کتابهای جامعهشناسی، روانشناسی و حتی اقتصاد میخواند.
در اولین اجرای ترانه در چهارراه ولیعصر، صدها نفر جمع شدند و او میلیونها تومان پول به جیب زد. ترانه با اجراهای مختلف در نقاط مختلف تهران هر روز پولدارتر و مشهورتر میشد و دائم در شبکههای مختلف نشانش میدادند و عکسش روی جلد مجلهها میرفت.
ترانه حالا یک آکادمی موسیقی خیابانی راهاندازی کرده که به هنرجوها مهارت و فوتوفنهای اجرای خیابانی را یاد میدهد. هنرجوهای این آکادمی بهزودی قرار است سمفونی شمارهی ۹ بتهوون را در میدان ونک اجرا کنند.