۱- آروم باش!
مترادفها: «ریلکس باش» / «شل کن»
با گفتن آروم باش، کسی آروم نمیشه. اگه شخص واقعاً میتونست آروم باشه، دیگه چه نیازی بود که کسی بهش بگه؟
فرض کنید همخونهای شما مدتیه دنبال شغل میگرده و امروز عصر اضطراب شدیدی گرفته که نکنه برای همیشه بیکار بمونه. قابل درکه که بخوایم با جملهای مثل «آروم باش» موقعیت رو آروم کنیم ولی مشکل اینجاست که وقتی کسی مضطربه، خیلی خیلی سخته که بخواد آروم باشه. موقع اضطراب سیستم عصبی سمپاتیک فعال میشه که ضربان قلب و سرعت تنفس رو بالا میبره و سطح آدرنالین خون رو زیاد میکنه.
کسی که مکانسیمهای جنگ یا گریز در بدنش فعال شده، دست خودش نیست که آروم باشه. با گفتن «آروم باش»، – مخصوصاً به عنوان اولین حرف – نهتنها باعث نمیشیم که اون شخص آروم بشه، بلکه نشون میدیم که اصلاً موقعیتش رو درک نکردیم.
بهجاش چه حرفی بزنیم؟
بهجای گفتن «آروم باش» میتونید سوالهایی با پایان باز بپرسید. مثلاً «به چی فکر میکنی؟» یا اگه گفته که به چی فکر میکنه، در ادامه: «چه نوع شغلی دوست داری پیدا کنی؟» / «کجاها دنبال شغل گشتی؟». پرسیدن سوالاتی از این قبیل هم نشون میده که مشکل شخص برای شما مهمه، و هم به شخص کمک میکنه بتونه کمکم آروم بشه و واقعیتها رو بررسی کنه.
۲- حالا مگه چی شده؟
مترادفها: این که چیز مهمی نیست / اوکیه بابا / مطمئن باش همهچیز درست میشه.
شخص مضطرب در حال حاضر معتقده که مشکلش چیز مهمیه و اصلاً هم اوکی نیست. در ضمن، شما از کجا مطمئنید که همهچیز درست میشه؟
فرض کنید رفیق شما با دوستپسرش دعواش شده و نگرانه رابطهشون بهم بخوره. اگه شرایط عادی باشه ممکنه بگید اوکیه بابا و این چیزا تو رابطه طبیعیه و دوستتون هم حرفتون رو بپذیره. ولی اگه اضطراب گرفته باشه یا دعواشون احساساتش رو شدیداً جریحهدار کرده باشه گفتن این حرفها نهتنها فایده نداره بلکه احتمالاً دوستتون به این نتیجه میرسه که اصلاً درکش نمیکنید.
بهجاش چه حرفی بزنیم؟
هر حرف یا عملی که نشون بده با شخص همدلی دارید. نشون بده که درک میکنید چقدر سخته. همچنین میتونید سوالات باز بپرسید. مثل: «دعواتون سر چی بود؟» / «آخرش به کجا رسید؟». مهمه که هم شما و هم دوست شما بدونید که پرسیدن این سوالات برای بازجویی یا نصیحت کردن نیست و هدف شما درک بهتر طرف مقابلتونه؛ که این با گوش کردن با علاقه و بدون قضاوت مشخص میشه.
۳- آخ گفتی منم همینطور!
گاهی نشون دادن این که ما هم تجربهی مشابهی از اون مسئلهی اظطرابآور داریم، بهسرعت باعث ایجاد احساس همذاتپنداری میشه، اما این که روی دست شخص بلند بشیم، یا با اشاره به مشکل خودمون مشکل طرف مقابل رو نادیده بگیریم، احساس درک نشدن میده.
بهجاش چی کار کنیم؟
فعلاً روی شخص مقابل تمرکز کنید. شنوندهی خوبی باشید و همدلی نشون بدید. مشکلات خودتون رو برای موقعیت دیگهای نگه دارید. درسته که حمایت عاطفی در رابطه باید دو طرفه باشه، اما زمان و مکان مطرح کردنشون مهمه؛ وسط حملهی عصبی طرف مقابل، زمان خوبی برای باز کردن سفرهی دل نیست.