خب بچهها موضوع این مطلب این هست که چجوری مهاجرتی کم درد داشته باشیم، یعنی برای مهاجرت زجر زیادی نکشیم.
راجعبه ۶ تا فاکتور میخوام صحبت کنم که بهنظر من روی اینکه مهاجرت کمدردسر انجام بشه تاثیرگذارن؛ ممکنه بعضیاش یکم ناامید کننده باشه، یعنی ممکنه چیزی باشه که نداشته باشید ولی من میخوام نظر صادقانه و چیزی که واقعا فکر میکنم هست رو بگم، نه این که چیزی رو بگم که ممکنه مخاطب خوشش بیاد. میخوام چیزی که واقعا تاثیر داره رو بگم و احساس میکنم این ۶ مورد واقعا تاثیر دارن.
این مطلب رو قبلاً به صورت ویدیو در یوتوب منتشر کردم. ویدیوش رو میتونید اینجا تماشا کنید.
اولین فاکتور: پول
اولین فاکتور بهنظر من پوله، همه دیگه این رو میدونن و فکر کنم دیگه این نیازی به توضیح نداره. پول مهاجرت رو سادهتر میکنه، منظورم این نیست که اگه پول داشته باشین “حتما” مهاجرت ساده و بدون دردسر براتون پیش میره و الزامی توش نیست ولی پروسه رو سادهتر میکنه.
یه نکتهی مهم دربارهی پول اینه که اگر که اون حداقل (پول) رو داشته باشیم هم باز میتونیم که مهاجرت کنیم، بسته به این که به چه صورتی مهاجرت میکنیم، تحصیلی یا کاری و به چه کشوری مهاجرت میکنیم اون حداقل متفاوت میشه.
اگه قراره مهاجرت کلا خیلی کم خرج انجام بشه، تا جایی که من میدونم، یعنی در حدی که من اطلاعات دارم، یا باید تحصیلی مهاجرت کنید (در صورتی که بورسیهی خوبی داشته باشید که بخش زیادی از خرجها رو پوشش بده) یا کاری بیاید که اینجا حقوقتون تامین باشه، بعضی از آفرهای کاری حتی یک سری از خرجهای مهاجرت (مثلا بلیط هواپیمای شما به کشور مورد نظرتون) رو هم پوشش میدن.
اگه قرار باشه مهاجرت خیلی کم خرج انجام بشه این دوتا راهی هست که من میشناسم.
حالا اگه بخواید تحصیلی بیاید و بورسیه نداشته باشید چی؟ در اون صورت آپشن شما باید کشورهای کم هزینه باشه، مثل آلمان که دانشگاههای رایگان داره. مثلا این گزینهای بود که من خودم انتخابش کردم.
مورد دوم: رزومهی قوی تحصیلی یا شغلی
اگه دقت کنید این به همون مورد یک هم ربط داره، وقتی رزومهی قوی داشته باشید احتمال اینکه بتونید بورس خوب بگیرید بیشتره، احتمال پذیرش از دانشگاه دلخواه و یا پذیرش گرفتن از تعداد زیادی دانشگاه که بتونید راحتتر از بینشون انتخاب کنید، بیشتره.
توی شغلی هم همینه، اگه مثلا توی شرکتهای خوبی کار کرده باشید یعنی وقتی با شرکتهای معتبر ایرانی کار میکنین، شرکتهای بزرگ و یا به طبع معروف، شانس مهاجرت شغلی شما بیشتر میشه.
مورد سوم: حداقل یک مهارت که بشه توی دنیا ازش پول درآورد
تقریبا میتونیم بگیم که خب کسی که داره شغلی مهاجرت میکنه اون مهارت رو داره ولی خب مهاجرت تحصیلی اینجوری نیست، شما ممکنه تحصیلی مهاجرت کنین ولی مهارت خاصی برای پول درآوردن نداشته باشید و مثلا نیاز داشته باشید که توی دورهی تحصیلتون کار کنید و اگر که یک مهارت خیلی خاص نداشته باشید که بشه ازش پول درآورد مجبور میشید که کارهای خیلی عام و غیرتخصصی رو انجام بدید و این حداقل حقوق رو هم پایینتر میاره، مثلا ۱۲ یورو در ساعت ولی اگه کارتون یکخورده تخصصیتر باشه مثلا بلدید برنامه بنویسی کنید یا دیزاین و یا هرچیزی رو بلدید و اگه اون کار جوری باشه که به فرض مثال نیاز نداشته باشید استخدام بشید و مراحل اداری رو طی کنید و سریعتر بتونید برید سرکار که خب خیلی بهتره.
مورد چهارم: توانایی مدیریت هیجان، بهخصوص اضطراب
راجعبه این بخش توی جوامع خیلی کمتر صحبت میشه و بهنظر من داشتن توانایی اینکه بتونید در شرایط عدم قطعیت تصمیم بگیرید خیلی مهمه.
چرا؟ چون وقتی که مهاجرت میکنید خیلی چیزها جدیده، همهچیز و حتی یک سوپر مارکت هم جدیده، بانک جدیده، فرایند دکتر رفتن توی کشوری که میرید براتون جدیده، نمیدونید پروسهها چطور کار میکنه و این ندونستن باعث اضطراب میشه و اگه نتونید اضطراب رو درست مدیریت بکنید، خیلی قضیه سخت میشه.
درنتیجه این مهارت، که چطور بتونید وقتی چیزی رو نمیدونید خودتون رو مدیریت کنید، جمع و جور کنید که از هم نپاشید، مهارتیه که توی پروسهی مهاجرت خیلی مهمه
مورد پنجم: همونطور که میدونید و خیلی بدیهی بهنظر میاد، زبان!
زبان عموما یا زبان انگلیسیه یا زبان کشور مقصده که راجعبه این بحث زیادی میشه کرد که مثلا توی آلمان انگلیسیم رو تقویت کنم یا آلمانیم رو بهتر کنم؟
بهنظر من اگر میخواید بیاید آلمان، آلمانی دونستن خیلی بهتون کمک میکنه ولی هرجای جهان هم که باشید انگلیسی دونستن هم مهم و ضروریه.
مورد ششم: مهارتهای ارتباطی و اجتماعی
این هم از اون چیزهاییه که کمتر راجعبهش صحبت میشه ولی بهنظر من خیلی تاثیر میذاره. چرا؟ به این خاطر که اگه این مهارت رو به اندازهی کافی نداشته باشید اینجا خیلی مستعد این هستید که احساس تنهایی بکنید، مستعد این هستید که دچار افسردگی بشید، مستعد این هستید که کلا از جهان جدا بیوفتید و به این نتیجه هم برسید که همه جای دنیا بیخوده.
وقتی آدم نتونه خیلی صحبت کنه و ارتباط بگیره، نتونه دوست پیدا کنه، نتونه با کسی احساس نزدیکی بکنه خیلی زندگی سختتر میشه، این طبیعیه چون یهجورایی این قضیه به طبیعت انسانی برمیگرده و در نتیجه این مهارتها مهمه، نمیخوام بگم اگه این مهارتها رو داشته باشید “صد در صد” میتونید ارتباطات خیلی عمیقی رو بسازید، نه همهی اینها بسته به جامعه و فرهنگ و شرایطی هست که دارید تجربه میکنید ولی بههرحال داشتن این مهارتها فاکتور خیلی مهمی هست در اینکه بتونید اینجا یک ارتباطاتی رو بسازید که یک خرده زندگی رضایتبخشتر بشه و بیشتر بتونید احساس کنید که عضوی از این جامعهی مقصد هستید.